روزها یکی پس از دیگری می‌گذرند و تقویم ورق می‌خورد. تقویم دیواری اتاق من پر از روزهایی است که با مدادرنگی‌هایم دورشان خط کشید‌ه‌ام. از روزهای تولد خانواده و دوستانم بگیر تا تاریخ امتحانات و مناسبت‌های مهمی که باید در آن‌ها کاری انجام دهم، همه را توی تقویم علامت زد‌ه‌ام و جلوی شان چیزی یادداشت کرد‌ه‌ام. روزهای مهم را پررنگ‌‌تر خط کشید‌ه‌ام که یادم نروند و روزهای معمولی را کم رنگ‌‌تر و ساده‌‌تر. روزهای تقویم برایم مثل یک دفترچه خاطرات می‌مانند. وقتی برمی‌گردم عقب روزهایم را می‌بینم که چطور گذشته اند و در اصل همین خط‌ها و علامت‌های کوچک هستند که خاطرات زیادی را یادم می‌آورند. آن‌ها مثل سرنخ‌های جادویی می‌مانند که یکهو یک اتفاق مهم را بنگ(!!) توی ذهنم می‌آورند و نمی‌گذارند هیچ چیزی را فراموش کنم. یکی از خوبی‌های دیگر تقویم اتاقم این است که باعث شده برای کارهایم از قبل برنامه‌‌‌ ریزی کنم؛ اما می‌دانید که برنامه‌‌‌ ریزی یک چیز است و انجام دادنش یک چیز دیگر!! هر از گاهی که تقویمم را ورق می‌زنم و یادم می‌آید چه کارهای سختی را قبلاً انجام داد‌ه‌ام، انگیز‌ه‌ام بیش ترمی‌شود و این طور روی برنامه‌‌‌ ریزی‌هایم بیش تر تمرکز می‌کنم. من همان قدر که فوتبال و خواندن مجلات علمی و درست کردن وسایل برقی خانه و غذا دادن به ماهی‌ها را دوست دارم، همان قدر هم به تقویم‌ها علاقه مندم. خدا را چه دیدید؟ شاید در آینده تقویم‌هایی اختراع کردم که بتوان با آن‌ها کارهای بیش تری انجام داد؛ مثلاً تقویم‌هایی که با آن‌ها آینده را پیش بینی کرد و این طور دیگر لازم نیست نگران برنامه‌‌‌ ریزی‌های مان باشیم. آن موقع بیش تر نگران هستیم که چه برنامه‌‌‌ ریزی را انجام دهیم تا بهترین باشد و ما را به آرزوهایی که داریم برساند. تقویمی برای آینده باید تقویم جالبی از آب دربیاید نه؟

نویسنده: عاطفه جوینی
تصویرساز: محمدصادق کرایی